سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

دخترم کمی مشغولم، منو ببخش!

1392/4/12 21:02
نویسنده : مامان پریسا
436 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان و بابا!

دختر خوبم، عاشقتم!

این روزا خوب سرگرم کلاس نقاشی و سفال و باله هستی، نقاشی های قشنگ میکشی برام، کلمات انگلیسی خوبی یاد گرفتی، شعرهای قشنگ برام میخونی و البته با اون دستای کوچولو و هنرمندت کاردستی های خوشگلی درست کردی، لیوان، پروانه، کفش دوزک و .... خیلی دوسشون دارم و برات به عنوان یادگاری نگهشون میدارم تا وقتی بزرگ شدی ببینی چه هنرهایی داشتی.

عشق مامان بگم برات که روز دوشنبه که نیمه شعبان بود و ما منتظر مهمونهامون بودیم، نیومدن خونمون، چون خاله فرزانه وقتی میاد تهران، کلی کار داره و همش دنبال پیگیری اونهاس واسه همین واسه ناهار روز دوشنبه نیومدن خونمون بعدازظهر هم راهی شاهرود شدن. ما هم خونه بودیم و جایی نرفتیم.

یه اتفاق بد روز پنجشنبه ششم تیرماه افتاد و اونم این بود که، من بعد از اینکه از باشگاه برگشتم خونه متوجه شدم که تو و بابایی با هم رفتین بیرون، به بابا زنگ زدم گفت که شما رو برده پیش مامان پروین چون براش یه کاری پیش اومده و باید میرفته دفتر، من هم سراغ مامان پروین و گرفتم متوجه شدم که دو تایی با هم رفتیم بانک! خلاصه اومدم خونه مامان پروین دنبالت و با مامان مشغول پاک کردن سبزی های من بودیم که یه دفعه عموی من زنگ زد و گفت که شوهر عمه ام که تو بیمارستان بستری بود از به رحمت خدا رفته، خیلی باعث ناراحتیمون شد این خبر و باعث شد من به بابا زنگ بزنم و بگم بیاد دنبال شما تا من و باباحسن و مامان پروین بریم بیمارستان!

جمعه صبح هم وقتی شما خواب بودی، من و زن دایی الهام راه افتادیم به سمت خونه عمه، وقتی برگشتم خونه ساعت سه بعدازظهر بود و شما از اینکه دیروز و امروز پیشت نبودم ناراحت بودی، من هم همینطور ناراحت بودم، اما چاره ای نبود، نمیخواستم تو رو ببریم تو فضایی که ناراحتی و غم هست عزیز دلم.

اما به خاطر اینکه حال و هوامون عوض بشه، وقتی رسیدم خونه بعد از هماهنگی با باباحسین و شما زنگ زدیم به خاله شیوا اینا تا بیان خونمون و دور هم باشیم و کمی روحیه امون عوض بشه.

عشق مامان میدونی که من دوست دارم همیشه و همیشه رو لبت خنده باشه و هیچ ناراحتی و غمی احساس نکنی، پس منو به خاطر اینکه این روزها کمی درگیر هستم ببخش عشقم.

راستی چند روز بیشتر نمونده تا ماه مبارک رمضان بشه، روز شماری میکنم، حال و هوای ماه رمضون رو دوست دارم... تو هم همش میگی منم روزه میگیرم، منم مثل شما سحر از خواب بیدار میشم، منو عاشقتر میکنی دخترم، نفسم، عمرم! بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)