سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

جشن نوروزی سارا جونم...

1391/12/19 11:45
نویسنده : مامان پریسا
305 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر مهربونم!
خداروشكر كه خوب و سرحالي و اين روزهاي پاياني سال مشغول آموزش و حفظ شعرهايي هستي كه ميخواين تو جشن نوروزي بخوني. سه تا شعر ميخونيد كه عمو ايمان مياد براتون موسيقي ميزنه و دور هم حسابي شادي ميكنين و پايان سال رو جشن ميگيريم و با زمستون خداحافظي و به بهار سلام ميکنيم. جشن تون فردا بيستم اسفند ماه از ساعت چهار تا شش بعدازظهر تو سالن آمفي تئاتر مجموعه برگزار ميشه و پدر و مادرها هم دعوتن.
فردا براي دخترها و پسرها اونيفرم خاصي در نظر گرفتن دخترها بلوز و جوراب شلواري سفيد و دامن سرمه اي و پسرها بلوز سفيد و شلوار سرمه اي مي پوشن. يكي از شعرهايي كه ميخونين اسمش هست عيد نوروز كه تو خيلي قشنگ حفظش كردي:
عيدِ دوباره فصلِ بهارِ...بهارِ قشنگِ شادي مياره
عيدِ نوروزِ سالي يک روزه...مبارك، بهارِ زندگيتون
حاجي فيروزهِ عيدِ نوروزِ...مبارك، بهارِ زندگيتون
باز شدن گلهاي زيبا...سبز شدن همه ي درختا
پرنده ها، ميخونن، فصلِ بهارِ...بهار اومد، واسمون، شادي مياره
پرنده ها ميخونن فصلِ بهارِ...بهار اومد، واسمون، شادي مياره
شعر دومي كه ميخونين و خيلي دوستش داري و همش زمزمه اش مي كني اي ايران هست:
اي ايران اي مرز پر گهر... اي خاكت سرچشمه ي هنر
دور از تو انديشه ي بدان... پاينده ماني و جاودان
اي! دشمن ار تو سنگ خاره اي من آهنم... جان من فداي خاک پاک ميهنم
مهر تو چون، شد پيشه ام... دور از تو نيست انديشه ام
در راه تو کي ارزشي دارد اين جان ما... پاينده باد خاک ايران ما

سومين شعر هم خونه ي ما اسمشه که من عاشق خوندنتم! مخصوصا بيت آخرشو خيلي خوشگل ميخوني
خونه ي ما يه تيکه آسمونه ... مامان جونم خورشيد گرم اونه
با خنده هاش نور ميپاشه هميشه ... خونه ي ما آفتابي و گرم ميشه
بابا جونم وقتي شب از راه مياد ... تو آسمون خونمون ماه مياد
من و داداش ستاره ايم براشون ... الهي ابري نشه اين آسمون

سارا جان! من و بابا بدجور عاشقتيم و ميخوايمت دخترم... اميدوارم تو اين جشن موفق باشي و بهت خوش بگذره... خيلي تلاش کردي واسه حفظ کردن اين شعرها و اينکه با ريتم بخوني گل قشنگم
بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)