سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

روزهاي پاياني سال نود...

1390/12/28 20:00
نویسنده : مامان پریسا
263 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان،
اين روزها سرم خيلي شلوغه و تو هم خيلي بيقرار! دوست نداشتم پايان سالي اينچنين داشته باشم... به خاطر مريضي بابابزرگ من، مامان پروين خيلي درگير بود و نتونسته بود كارهاش رو تموم كنه، به همين خاطر من و تو از صبح رفتيم خونشون و كمكش كرديم، چون برنامه داريم كه فردا يعني بيست و نهم اسفند همراه با خاله پري و حامد راهي احمد آباد بشيم، مامان پروين و باباحسن و خاله ريحانه، خاله مريم و خاله فرزانه و خاله افسانه هم ميان، اميدوارم كه امسال سالي توام با سلامتي و شادي و موفقيت باشه براي همه و براي ما و خانواده هامون...
سارا جان الان نزديك به يك هفته ميشه كه بدقلق و بيقرار شدي مامان، اين روزهاي اخير كه خيلي خيلي بيشتر و بدتر شدي، سرماخوردگيت از يه طرف، از طرف ديگه اينكه هيچي نميخوري و همش ميگي دندونم ميسوزه ديگه روان منو به هم ريخته، هيچي نميخوري و مدام گريه ميكني و نق ميزني، خيلي خسته ام... دوست داشتم لااقل با اين همه كار ناتمومي كه دارم تو رو شاد و خندون ببينم... نه ناراحت و گريون عزيزم...
از خدا ميخوام كه هر چه زودتر حالت خوب بشه و سرحال و شاد سال نو رو شروع كنيم...
عاشقتم و دوست دارم عشقم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)