سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

مهموني هاي آخر هفته و شيطنت هاي سارا جون...

1391/1/27 15:13
نویسنده : مامان پریسا
200 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم،
امروز يك شنبه است و بيست و هفتم فروردين، چه زود به پايان فروردين ماه رسيديم، پنجشنبه هفته گذشته شام خونه كسري جون اينا بوديم، از بعد از ديد و بازديدهاي عيد نوروز هر روز ميگي بريم مهموني، خيلي به مهموني رفتن علاقه پيدا كردي، كلي با كسري بازي كردي، همش ميگفتي بدين من بغلش كنم، باهاش حرف ميزدي و بهش ميگفتي بخند بخند! خلاصه حسابي سرت گرم كسري كوچولوي چهار ماهه بود، اما از اونجايي كه كسري بيشتر گريه ميكرد و كم ميخوابيد و آروم نبود، ميگفتي مامان چرا اينقدر گريه ميكنه؟! برات عجيب بود كه چرا هم بازيت نميشه، ميخواستي بهش ميوه بدي بخوره و باهات حرف بزنه؟
بعد از اينكه شام خورديم ساعت دوازده شب بود كه تو خوابيدي، ما هم تا ساعت دو نصفه شب نشسته بوديم و حرف ميزديم، ديگه چون دير شده بود مونديم خونه ميترا اينا و صبح بعد از خوردن صبحانه دور هم بوديم و حرف ميزديم، تو هم خيلي بازي كردي و سرگرم بودي با اسباب بازي هاي كسري جون!
عصر جمعه هم اومديم خونه و خاله فاطمه و عمو رضا به همراه ارميا جون اومدن خونمون، با ارميا هم كلي بازي كردي باورت نميشد كه ارميا اينقدري شده باشه ميگفتي اين ارميا نيست، ارميا كوچولوئه! خلاصه كلي سرگرم بودي باهاش و با اسباب بازيهات بازي ميكردين. ديروز هم با هم رفتيم خونه مامان پروين و پيش اون بوديم... خيلي دوست دارم دختر نازم، آفرين به تو كه اينقدر مهربون و خانومي... بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)