سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

مسافرت به كاشان...

1391/2/11 17:11
نویسنده : مامان پریسا
237 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگم...
هفته گذشته دوم ارديبهشت صبح با هم رفتيم خونه مامان پروين، تو اونجا بودي و من هم رفتم تا داروهاي عزيز رو بگيرم، وقتي برگشتم حسابي بازي كرده بودي، و از اونجاييكه بهت قول داده بودم تا برات بستني بخرم، منتظر بودي كه بستني ازم بگيري! خداروشكر كه خريده بودم و بدقولي نكردم بهت، چون همينكه از در وارد شدم گفتي بستني خريدي؟! چهارم ارديبهشت عمو و زن عمو به همراه عزيز اومدن خونمون، تا عزيز بره دكتر، شب بابا با كيك و شيريني اومد خونه و واسه زن عمو جشن تولد گرفتيم، خيلي خوش گذشت. سه شنبه هم عمو و زن عمو با هم رفتن دكتر، با هم قرار گذاشتيم كه واسه چهارشنبه بريم مسافرت، ميخواستيم بريم اصفهان كه جور نشد و راهي كاشان شد تا از گلابگيري قمصر و باغ فين كاشان ديدن كنيم... ما كه كاشان زياد رفتيم اما عمو و زن عمو نرفته بودن به همين خاطر به همراه عزيز صبح روز چهارشنبه راهي خونه بابا بزرگ شديم و كليد ازشون گرفتيم و راه افتاديم، تو هم خيلي مشتاق رفتن بودي و حسابي با عمو و زن عمو بازي ميكردي. خداروشكر وقتي مشغول بازديد از باغ فين و آبشار نياسر و قمصر و شهر تاريخي كه در زيرزمين كاشان كشف شده بوديم اصلا اذيتمون نكردي و همراهمون بودي... فقط عزيز چون نميتونست راه بره مينشيت و منتظر ما بود تا برگرديم...
خلاصه خيلي بهمون خوش گذشت و تو هم حال و هوات عوض شد...
جمعه هشتم وقتي برگشتيم تهران تو دوست نداشتي كه عمو اينا از پيش ما برن و همش ميگفتي شما بمونيد ديگه! خيلي بهش عادت كرده بودي...
دوست دارم مهربونم... همش براي عمو و زن عمو دعا ميكني و از خدا كمك ميخواي... ميبوسمت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)