خانومی های تو و دومین روز کاری من!
سلام عشق مامان
امروز صبح من و تو همراه باباحسین رفتیم خونه مامان پروین تا تو اونجا بمونی و من هم برم سرکار!
عاشقتم خانومم. آفرین به تو که امروز خیلی بهتر از دیروز رفتار کردی. خیلی آروم بودی و اصلا بیقراری نکردی. اینطوری من خیلی خیالم راحت تره. دیروز که داشتم از در میومدم بیرون یه کوچولو گریه کردی ولی مامان پروین گفت که سریع مشغول بازی شدی و آروم. من که وقتی از تو جدا میشم قلبم پیشت میمونه و همینطور زیر لب برای آرامشت و سلامتیت حمد میخونم خوشگلم.
من که دل ندارم از تو جدا بشم ولی خوب این هم به خاطر توئه و هم به خاطر خودم. مورد کاری خوبی برام پیش اومده و من هم استخاره کردم و جوابش مثبت بود به همین خاطر تصمیم گرفتم که انجامش بدم و به خدا توکل کردم تا تو این راه کمکم کنه یعنی به هر سه مون کمک کنه. تا سلامتی و خیر و برکت همیشه توی زندگیمون حس بشه.
امیدوارم که زود زود کارمو یاد بگیرم و هر چه سریعتر نتایجش رو ببینم. اون وقته که از خودم راضی میشم خوشگل مامان.
سارا جونم تو برام دعا کن. خیلی خیلی با اون دستای نازو کوچولوت برام دعا کن که خدا به دل پاک و معصوم تو بیشتر نگاه میکنه.
میبوسمت نفس مامان