سارا ساداتسارا سادات، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دخترم ... نفسم ... سارا

سارا جونم، بيست و سوم مهر تولد مامان بود...

1391/7/25 14:26
نویسنده : مامان پریسا
189 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به نفس خودم
هنوز سرماخوردگي داري، روبه بهبوده خداروشكر اما علت اينكه يه روز آبريزش داري و يه روز نه رو نميدونم، از خدا ميخوام هر چه زودتر خوبه خوب بشي عزيزم...
يكشنبه بيست و سوم مهر ماه بود و روز تولد من!
صبح من رفتم باشگاه و تو و بابايي پيش هم بودين، بعدش هم كه بابايي بيدار شد تو رو برده بود خونه مامان پروين! بابايي گفت كه بيدار شدي يه كم بغض كردي و با ناراحتي سراغ منو گرفتي، عسل مامان خوشگل من! يه كمي تحمل كن تا جواب آزمايشهاتو بگيرم و بعد ميبرمت ثبت نام ميكنم همون كلاس نقاشي كه دوست داري عزيزم...
وقتي اومدم خونه مامان پروين با هم اومديم خونه خسته بوديم و خوابيديم... غروب بهت گفتم سارا جون امروز تولد منه ها! خنده اي كردي و گفتي اِ... پس دوشنبه هم تولد منه!؟ گفتم نه عزيزم سال ديگه تولد توئه، گفتي باشه پس تولدت مبارك باشه عزيزم! آخ كه من فداي اون محبت و مهربونيت بشم عزيز دلم...
عاشقتم نفس مامان...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حسينيه علي اصغر
25 مهر 91 14:35
خدا تنها پنجره ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود... تنها کسی است که با دهان بسته هم می شود صدایش کرد... با پای شکسته هم می شود سراغش رفت.. تنها خریداری است که اجناس شکسته رابهتر بر می دارد... تنها کسی است که وقتی همه رفتند باز هم می ماند... وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود... و تنها سلطانی است که با بخشیدن دلش آرام می گیرد ونه با انتقام گرفتن! خدا را برایت آرزو دارم... ========== سلام خوبي به روزم تشريف بياوريد ياعلي اصغر